شمس تبریزی (آذربایجان شرقی)

0
شمس تبریزی (آذربایجان شرقی)

شیخ شمس‌الدین محمد بن علی بن ملک داد تبریزی از بزرگان مشایخ صوفیه در قرن هفتم هجری است. او به تاریخ 582 قمری در تبریز متولد شد. زندگی او چندان روشن نیست و این از آن‌رو است که شمس از دیگران متمایز بود و با مردم زمانه‌اش اختلاف داشت و روزگار خود را به عبادت، جهانگردی و در گمنامی می‌گذراند. همین قدر آشکار است که از پیشوایان بزرگ تصوف در عصر خود در آذربایجان و آسیای صغیر و پیرو طریقه‌ی سهروردی بوده است. همیشه در سفر بود و ردای نمدین مشکی بر تن داشت و در هر مکانی در کاروانسرا سکنی می‌کرد.

شمس از زمره‌ی آن ارواح بزرگی است که چراغ به دست گرد جهان و دور جامعه انسانی می‌گردد و شخصی قابل و صاحب درک جستجو می‌کند. شمس سرانجام به‌دنبال آوارگی‌ها در آستانه‌ی شصت سالگی او را مییابد. شمس در سال 642 هجری وارد قونیه شد مولانا در آن زمان در قونیه به درس و تدریس مشغول بود او در فقه و حدیث و معارف دینی سرآمد اساتید شهر خویش بود. در دیداری که با شمس داشت چنان شوریده و شیدا گشت که درس و بحث رها و مولانا دگرگون شد این پیر گمنام دل فرزند سلطان العلما را بر درس، و علم سرد کرد و او را از مسند تدریس و منبر وعظ فرو کشید و به میدان رقص و سماع برد.

حالا دیگر شیخ علامه چون طفلی نوآموز در محضر شمس زانو می‌زند. چنین شد که مریدان مولانا و عوام و خواص شروع به بدگوئی و زخم زبان و مخالفت‌های علنی با شمس کردند. شمس چون عرصه را بر خود تنگ یافت قونیه را ترک گفت و جلال‌الدین رومی از هجرش سرود " عشق تو مست و کف زنانم کرد/ مستم و بی‌خودم چه‌دانم کرد؛ غوره بودم کنون شدم انگور/ خویشتن را ترش نتانم کرد؛ خلق گوید چنین نمی‌باید/ من نبودم چنین، چنانم کرد. با پشیمانی مریدان و اندوه بسیار مولانا بار دیگر شمس به قونیه بازگشت مولانا در این باره سروده است شمس و قمرم آمد،سمع و بصرم آمد/ و آن سیمبرم آمد، آن کان زرم آمد.

شمس پس از بازگشت دوباره شعر و سماع را از سر گرفت تا آنکه دگرباره بدخواهان زبان به بدگویی شمس بازگشودند شمس برای نوبت دوم از دیده‌ها پنهان می‌شود. تذکره‌نویسان مطلب روشنی درباره‌ی پایان کار شمس ننوشته‌اند در هیچ‌یک از منابع و ماخذ در این‌باره مطلب مستند و قابل اعتمادی به‌دست نیامده است. آنچه از شمس به‌جا مانده مقالاتی است که به او منتسب است مجموعه‌ای از سخنان و حکایات نغز و دلپذیر است که مریدان مولانا جمع‌آوری کرده‌اند. از سخنان اوست "راست نتوانم گفتن. که من راستی آغاز کردم مرا بیرون کردند." آرمگاه او را برخی محققان در شهرستان خوی می‌دانند و سال وفاتش را 645 هجری قمری ذکر کرده‌اند. 


افزودن دیدگاه جدید