«فیلبند» نام روستایی ییلاقی در ارتفاعات آمل است، روستایی که چون بهشتی گمشده، طبیعتی بکر و سحرانگیز دارد و مقصدی رویایی برای دور شدن از شهر و زندگی روزمره و دل سپردن به آوای نرم و رخوتناک طبیعت است. اینجا جایی است که شبنم و باران با گل و برگ سخن می گویند و به زبان هم آشنایند، اینجا همه چیز نرم و لطیف است از هوای پاکیزه گرفته تا سطح ترد و تازه برگ و درخت. حتی اینجا صداها هم صافتر است و گویی چون به آسمان نزدیکتریم همه چیز خالصتر هم هست، ابر سخاوتمندانه میبارد، مه توری از حریر بافته و بر سر درختان انداخته و پرندگان در گلوی خود هزاران ساز پنهان دارند و با صدایی بهشتی میخوانند.
در واقع فيلبند روستایی ييلاقی است، یعنی به دلیل قرار گرفتن در ارتفاع دو هزار و 700 متری از سطح دریا، زمستانها حسابی برفگیر است و بنابراین از سکنه خالی می شود، اما از آغاز فصل بهار، این منطقه جانی دوباره می گیرد و درختها لباس سبزِ برگ میپوشند و همه جا سبزپوش و حیرت انگیز میشود. روستاییان منطقه دامهای خود را برای چرا به این منطقه میآورند و تا پایان تابستان در این منطقه خوش آب و هوا نگه میدارند. محلیها به این روستا «فلبن» یا فلبند می گویند؛ «فل» در گویش مازندرانی به معنای خستگی و «بند» هم به معنای بندآمدن است. آنها این منطقه را جایی خواندهاند که عبور از آن را دشوار است و آدم را خسته می کند؛ اما شما لازم نیست حتما مسیر را با پای پیاده طی کنید؛ برای رسیدن به روستای فیلبند کافی است مسیر جاده هزار را پی بگیرید و كمي مانده به آمل به سوی روستای سنگچال و چلاو بعد هم روستای فیلبند بروید.
همین که مسیر فرعی را پی بگیرید و از مسیر پیچ وا پیچ بگذرید با طبیعتی زیبا و حیرت انگیز مواجه ميشوید؛ کافی است تا کمی خوششانس باشید تا با اقیانوسی از ابر در زیرپای خود مواجه شوید، موج موج ابر سفید و وسوسه انگیز که آدم دلش میخواهد تا روی آنها راه برود و در دل این همه سفیدی بیانتها پیش رفته و در آسمان پرواز کند. حتی اگر از دریای ابر هم خبری نباشد، این منطقه همچنان دلفریب و خواستنی است؛ می گویند این منطقه آب و هوایی چهار فصل دارد و در یک روز، آفتاب و باران و تگرگ را باهم میبینید، بنابراین خودتان را برای مواجه شدن با طبیعت ناپایدار و طناز این منطقه آماده کنید.
يكي از زيبایی های ديگر فیلبند بافت قديمي روستاست كه نشان از گذشته و حال و هوای سالهای سال پيش دارد، خانهها كاهگلي با سقفهای شيرواني سفالي و گلي و مغازههايي با درهای چوبي و قفسههای چوبي كه پيرمردانی پشت خميده پشت دخل آن نشستهاند و شما را به سال های سال پيش ميبرند، سالهایی كه هنوز ويلاسازی به جان مناطق و ارتفاعات شمال نيفتاده بود و فرهنگ و معماری سنتي مناطق شمالی هنوز كمرنگ و بی جان نشده بود.